دید و بازدید نوروز 92
تعطیلات تموم شد. من تو این مدت نتونستم چیزی بنویسم. وقت خیلی فشرده بود. شبها اونقدر خسته می شدم که رمق نوشتن نداشتم. قبل از عید هم کلی کار داشتم خرید و خونه تکونی و... یه عالمه کار دیگه که من هیچ کدومش رو نتونستم برات تعریف کنم حالا اگه تونستم بعدا مینویسم . فعلا بگذریم...
عزیزم نوروز 92 رو تو تهران به دید و بازدید گذروندیم.کلی ذوق می کردی مهمون می رفتیم. عیدی هات رو به هیچ کس نمی دادی، میگفتی مال بارانه ! بعد از تو کیف من پول بر می داشتی به هر کس یه اسکناس می دادی می گفتی عید شما مبارک باشه !!! هر جا می رفتیم سریع با میزبان دوست می شدی، زبون می ریختی و دلبری می کردی. منم هم به ذوق تو ذوق می کردم.
فقط وقت اماده شدن و لباس پوشیدن اذیت کردی. اونقدر باهات سر و کله می زدم، فیلم بازی می کردم تا رضایتت رو جلب کنم که لباس بپوشی. یه وقت هایی هم به زور متوسل می شدم !
عزیز دلم تکیه کلامت این شده : وایسا وایسا خودش بهنه (بکنه) یا خودش پتوشه (بپوشه) همه کارهات رو خودت دوست داری انجام بدی.