سلام عزیز دلم شنبه گذشته خانوادگی رفتیم یه مرکز خرید. ناهار خوردیم و یه دوری زدیم. ارمان نخوابیده بود برای همین خیلی بد قلق و غرغرو شده بود. کلا رو مخ بود تا بلاخره بد از کلی اذیت کردن خوابش برد و خوابید . من خیلی دلم هواتو کرده بود. یواشکی گریه میکردم. وقتی تو مغازه ها به لباسا نگاه میکردم بغض خفه ام میکرد. ما مادر و دختر در حسرت با هم بودن و مادر و دختری خرید کردن هستیم... چقدر دلم می خواست پیشم بودی نظر میدادی و با هم خرید میکردیم 🥺 بی صبرانه منتظر آزادی مون هستم 🙏🙏 ...
آرمان حاضر شده و از در آویزون! که یا اله بریم ! 🤪 هر چی گفتم صاف وایسا عکس بگیرم ازت گوش نکرد که نکرد ! 🤨 تا رسیدیم رفت بدو بدو کفشاش رو دربیاره و بره بازی ! تولد این خواهر و برادر بود .🎂🎈 ...
سلام عزیز قشنگم 🥰❤😍 هر چی عکس تو موبایلم بود رو اینجا گذاشتم ! البته که همش کج و کوله ست خودم میدونم ! 🤪 ولی خب خودت میدونی که آرمان تو عکس اصلا همکاری نمیکنه ! اینجا آلدی هست فروشگاه زنجیره ای که ما ازش خرید میکنیم و آرمان هم مشغول بازی بود که موفق شدم این دو تا عکس رو بگیرم اینجا مک دونالد هست با کژال و کیا سام و مامانش اومده بودیم اینجا ( دوستای آرمان ) و من موفق شدم فقط این یه دونه عکس رو بگیرم! اینجا هم ایکیا هست حدود یه ماه پیش رفته بودیم. اینجا قسمت فرش بود که اغلبشون ایرانی بود. گبه و گلیم خودمون! ...
اینم از هالووین 2022 , امسال چند بار شام با تم هالووین داشتیم. بلاخره امروز همه وسایل اش رو جمع کردیم و خونه به حالت عادی برگشت. تا در سال آینده به امید خدا دوباره بساط هالووین رو باز کنیم ....با تمام وجودم آرزو میکنم سال آینده باران هم درکنارمون باشه .🙏🙏🙏🙏 ...
سلام بچه ها ! من برگشتم با یه سری عکسای جدید ! 😊🥰😍 راستی چرا وبلاگ باز نمیشد کلی غصه خوردم که نمیتونم عکسام رو به باران نشون بدم😒 باران قشنگ دورت بگردم مامان 😘😘😘😘😘😘 دیشب من و آرمان دوتایی با هم رفتیم خرید ! 🥖🍆🍑🥦🥬🌶 از اینا خریدم ! بعد از خرید آرمان ماشین بازی کرد و بعدش مینی(سیب زمینی سرخ کرده) خورد 🍟 اصلا هم همکاری نمیکنه واسه عکس گرفتن ! این دو تا رو هم از بین ۳۰۰ تا عکس تونستم سالم در بیارم همشون کج و کوله و تار بودند ! 😝 ...
چند روز پیش توی کلاس آرمان تولد یکی از بچه ها بود. تولد دختری به نام ایزابل. معلمشون چند تا عکس از بچه ها گرفته بود هیچ کدوم خوب نبود ! فقط این عکس یه ذره قابل قبول بود ! کلا بلد نیست عکس بگیره 😜 و آرمان کوچولوی ما ته کلاس نشسته، یه پسر کنارش هست که میگه اسمش باتیس ! ظاهرا باهاش دوست شده با هم بازی میکنند و کنار هم میشینن. فکر کنم اسمش این نیست و آرمان اینجور میگه. مثل بقیه کلمه ها که واسه خودش میسازه 😜 ...
سسسلام ! بچه ها من برگشتم با یه ویدئو تازه ! 🤣🤣🤣🤣🤣 باران یادته چقدر ویدیو های صدف رو دوست داشتی ؟ خودت هم مثل اون ویدئو درست میکردی ! آخ یادش به خیر!!! ببخشید از این همه تاخیر ! به مناسبت هالووین آرمان باید برای مدرسه یه کدو ببره. براش این کدو رو خریدم روش نقاشی کردم و آقا آرمان برد مدرسه ! برای جلوی در ورودی خونمون هم این تزئینات رو خریدم.😊 به نظرت قشنگه ؟ و در نهایت آرمان کدو ش رو برداشت رفت مدرسه ! ...